به خودم می بالم که در این عصر یخی
همسری دارم که دلش آینه ی خورشید است
گویند باغبان عمری طولانی دارد
چون با گل سر و کار دارد
ولی من عمر طولانی تر از باغبان دارم
چون همسری زیباتر از گل دارم
خورشید را باور دارم
حتی اگر امروز درخشش را نبینم
عشق را باور دارم
حتی اگر ذره ای به چشم اید
او را باور دارم
حتی اگر همینک صدایش را نشنوم
شبی بود برفی
هوا سرد بود و کولاک
بهانه ای برای با هم بودن!
زیر چترم تا پایان کوچه همراه شدی
کاش هوا همیشه سرد و برفی باشه
تا من و تو بهانه ای برای با هم بودن داشته باشیم!
یاد و خاطرت از دلم نرفت
چشمای تو هیچ وقت از یادم نرفت
یاد عشقت مونده تو قلب من…
کلی می جنگن با هم تا اسیر بگیرن
ما نجنگیده اسیرتیم با وفا
پیامک میدهم اکنون برایت
به قربان دو چشمان سیاهت
بده اس ام اسی تا شاد گردم
دلم کرده کنون خیلی هوایت
بسوزد خانه لیلی و مجنون که
رسم عاشقی در عالم انداخت
اگر لیلی به مجنون داده می شد
دل هیچ عاشقی رسوا نمی شد
کمر بسته ام به خودکشی بیخیـــال هم نمی شوم …
هم دست اند با من این سیگارهای تلخ و این لحظه های تنهایی و این خاطرات تلخ
یک سنگ کافی است برای شکستن شیشه
یک جمله کافی است برای شکستن قلب
یک بیت کافی است برای عاشق شدن
و یک دوست کافی است برای تمام زندگی
میگن نارنگی چون پوستش زود کنده میشه
پیش مرگ همه ی میوه هاست
نارنگیتیم هلو
عشق یعنی اختیار بدی که نابودت کنند
ولی اعتماد کنی که این کار را نمی کنند
بسیار تماشایی و آراسته ای
از رونق ماه آسمان کاسته ای
انگار نه انگار که ما را دیدی
از روی کدام دنده بر خاسته ای ؟
یادت هست ، خیالت هست ، خاطراتت هست
فقط کمی جای تو خالیست
نمی آیی ؟
با هر قدمی که دور شدی روحم خراشی خورد
حالا با هر نسیمی درونم می سوزد
چقدر سخته
تو دنیا هیچ چیز غیر قابل توضیح تر از این اتفاق نیست
که آنکه من بزرگش کردم
کوچکم کرد !
تو ماه را دوست داری
من ماه هاست که تو را …
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم
بگذار بگویم که “دوستت دارم”
دیگر لام تا کام حرفى نمیزنم
سفری به دور دنیاست
وقتی دستانم تا انتها رویت را نوازش می کنند
نمی دانم هم اکنون در کجا مشغول لبخندی
فقط یک آرزو دارم که در دنیای شیرینت
میان قلب تو با غم نباشد هیچ پیوندی
تو باشی ، من باشم و دیگر هیچ …
دنیا هم ارزانی خودشان!
حکایت بارانی بی امان است
این گونه من دوستت می دارم
بند نمی آید !
ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯ ﻣﻴ ﺒﺎﺭﻡ
ﺗﻮ ﻓﻘﻂ ﺭﻧﮕﻴﻦ ﻛﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﻳﻢ ﺑﺎﺵ !
من می تونم دنیا رو یه دستی فتح کنم
به شرطی که اون دست دیگه ام رو تو گرفته باشی …
این روزها بدجور به تو آغشته ام
از صافی ردم کن و ببین که جز تو هیچم نمی ماند !
دستم نمی رسد به بلندای چیدنت
باید بسنده کنم به رویای دیدنت
حکایت عشق من به تو
حکایت عشق آسمان به زمین است
گرچه از هم دورند و به هم نمیرسند
اما گاهی دل آسمان میگیرد و برای زمینش دلی سیر میبارد
در دیده ما نقش رخ دوست اگر نیست
یادش به دلم لحظه ای ازسینه جدا نیست
درسینه بی کینه ی ما نقش تو جاریست
هرچند که در دیده ما جای تو خالیست
بنام دوگل بهشت
یکی عشق و دیگری سرنوشت
به قلم گفتم بنویس ؟ هرچه دلش خواست نوشت
مارا خاک پای دوست ، دوست را تاج سر ما نوشت